بایگانی ماه فوریه، 2010

گنجور رومیزی ویرایش ۱.۷۱

پنج‌شنبه، فوریه 25th، 2010

تغییر کوچکی که این ویرایش کرده؛ اضافه شدن امکان برجسته‌سازی در صفحات فهرستهاست. به این ترتیب می‌توانید با استفاده از این امکان وقتی در فهرست اشعار یک بخش خاص قرار دارید با فشردن کلید ترکیبی Ctrl+F در فهرست جستجو کنید.

برجسته‌سازی در فهرستها

آثار بیدل (حجم فعلی) نیز در نصاب کامل این ویرایش گنجانده شده است. به‌روزرسانی را از اینجا می‌توانید دریافت کنید.

بیدل (ناقص) در گنجور رومیزی

دوشنبه، فوریه 22nd، 2010

تا به حال چیزی حدود یک چهارم دیوان غزلیات بیدل وارد گنجور شده (آمار اوزان این حجم از آثار بیدل) و هنوز غزلیات این شاعر، کامل وارد نشده. با این حال دو تن از دوستان تقاضای دسترسی به این اشعار در گنجور رومیزی را داشتند؛ با دریافت این فایل، خارج کردن آن از حالت فشرده، سپس اجرای فرمان «اضافه کردن مجموعه اشعار جدید» از منوی «ابزارها»ی برنامه می‌توانید حجم فعلی از غزلیات بیدل را به گنجور رومیزی اضافه کنید.

گنجور

سه‌شنبه، فوریه 16th، 2010

هدیه‌ای ارزشمند از دوستی گرامی

«زد صنع یکتا، آیینه بر خاک»

ساغر گدازان از آهن پاک

 

تا کودک خاک شد گریه آموز

بر چهر بگشاد دریا و کولاک

 

دریای جنبان، گهواره ی جان

خون در دل افکند، شور شغبناک

 

زایید جان را، جان خودافزا

پر شور و غوغا، هم چست و چالاک

 

در قطره ی خون دریا چکانید

هر قطره ی آن شد رشک افلاک

 

ماهی و یونس بر ساحل افتاد

دریا و ماهی بر دل زده چاک

 

دریا فروماند بر ساحل جان

افتان و خیزان صیدی به فتراک

 

ای یونس جان چون برگشودی

از جان مضطر، تاریک هتّاک؟

 

از شبنم عشق گِل کن ز خاکم

تا گُل بروید از خاک نمناک

 

دریای دردیم، نیمی ز درمان

درمان نجوییم جانا ز تریاک

 

در سلک جانیم، درد از همان به

درد از تو خواهیم، ایّاک ایّاک

 

ما مکر و حیلت کمتر شناسیم

بر ما ببخشا راه خطرناک

 

داریم گنجی از بوم ایران

دشمن فراوان، مسکین و سفّاک

 

گنج مغان است، گنجور جان بخش

بخشوده بر ما شوری طربناک

 

جام جم است این درج معانی

بگشای دامن، نی دارد امساک

 

بهتر ز گنجور، بحر معانی

هرگز ندیدست این تار شبّاک

 

کثرت شتابان زی شاه وحدت

شد چشم ما سیر از لطف لولاک

 

از نام و نامی ما برگذشیم

بر دل نشستیم، هم شاد و غمناک

 

ای خسرو جان، روی از در تو

هرگز نتابیم، حاشاک حاشاک

 

«دادند ما را چشمی که مگشا»

آتش میافکن در خار و خاشاک

 

با چشم بیدل ، غافل ز آتش

شد جان رسته، چون خار بی باک

 

شوق جلاها خاکسترم کرد

یک دیده گریان، یک دیده ضحاک

 

الف. رسته

۱۹ بهمن ۱۳۸۸

۸ فوریه ۲۰۱۰


* اولین مصرع از اولین غزل دیوان بیدل این چنین است: آیینه بر خاک زد صنع یکتا

**بیدل؛ همان غزل