در فضای مجازی و حتی خود گنجور بارها و بارها دیدهام و خواندهام که گنجور را متهم به دست بردن در متون میکنند. بعضاً تلاش کردهام با این دست مدعیان وارد مکالمه شوم. اما غیر از این که این دوستان فاقد پیشزمینههای مطالعاتی لازم (مؤدبانه سعی کردم بگویم، منظورم سواد است) برای اقناع شدن هستند از لحاظ ذهنی نیز آمادگی پذیرش این که درست نمیگویند را ندارند و از پیش راجع به موضع و عقیدهشان تصمیم گرفتهاند (جملهٔ پایانی گفتگوی مفصلم با یکی از اهالی این حلقه پس از ارائهٔ براهین و دلایل و مستندات و پس از آن که راهی برای نقض سخنان من پیدا نکرده این است که «من که قانع نشدم!»). این است که اخیراً تلاش میکنم آنها را بیشتر نادیده بگیرم. خصوصاً که عقیده دارم بسیاری از آنها در سنین نوجوانی هستند، به مرور متوجه اصل داستان خواهند شد و نه نیازی دارند و نه میخواهند که «من» (منی که از لحاظ سواد ادبیاتی چند پلهای بیشتر با آنها فاصله ندارم) برایشان وقت بگذارم (بعضی از آنها هم پاسخ من را به ادعاهایشان یا ندیدهاند یا نادیده گرفتهاند).
در این میان البته عدهای هستند که در نشر اتهامات و اباطیل خود در این زمینه به نوعی خلاقیت به خرج میدهند و رسماً و عملاً شیطنت و شرارت میکنند! مثلاً چند وقت پیش دوستی شاکیانه برای من تصویری از نوشتهای در شبکههای اجتماعی فرستاد و گفت که از گنجور انتظار این را نداشته. نوشته چه میگفت؟ چیزی در این مایهها که به دستور مقامات جمهوری اسلامی فلان شعر از پروین اعتصامی از گنجور حذف شده است! میبینید سطح شیطنت و شرارت را؟! طوری خبر میدهد که انگار خودش ابلاغیهٔ کتبی مقامات را مبنی بر حذف آن شعر دیده است.
حالا اصل ماجرا چیست؟ آن شعر هیچگاه در گنجور نبوده. نه تنها در گنجور که در هیچ چاپی از دیوان پروین اعتصامی هم نبوده و نیست (احتمالاً باید تبصرهای قائل شوم برای کتابهای چاپی احتمالی که بر اساس محتوا و دلنوشتههای اینترنتی ساخته میشوند که خوب تاریخ چاپ آنها و نوع و جنس محتوایشان برای اهل تمیز قابل تشخیص است). اصلاً آن شعر از پروین نبوده و یک نفر روی اینترنت احتمالاً به دلیل شباهتهایی که با بعضی شعرهای انتقادی پروین داشته تصمیم گرفته که این شعر باید مال پروین باشد و در نوشتهای در اینترنت آن را به نام او آورده. مخبر ما چون در گنجور شعر را پیدا نکرده و از معتقدان مذهب توطئه و نوادگان داییجان معروف هستند به این نتیجه رسیده که شعر به دلایل سیاسی از گنجور حذف شده و چون خبر داشتن از وقایع خیالی پشت پرده او را در چشم دنبالکنندگانش بزرگتر جلوه میداده تصمیم گرفته که این خبر را با پیاز داغ افزودهٔ دستور مقامات به حامیان و رهروانش عرضه کند.
از جهت دیگر هم، خوشبختانه البته آن مقاماتی که قرار بوده آن دستور را بدهند تا به حال عموماً از وجود پدیدهای به نام گنجور چندان اطلاعی نداشتهاند یا پدرانه و خیرخواهانه آن را نادیده گرفتهاند، که حالا بخواهند به این شکل به آن دستور و ابلاغیه بدهند و البته من یکی از عوامل سرپا ماندن گنجور را همین میدانم (مرا به خیر تو امید نیست …). خدا خیرشان بدهد!
پیش از آن شخص دیگری در فضای مجازی خبر داده که گنجور اشعار شاعر شهیر شهریار را حذف کرده، متن شعری را که در گنجور نیست آورده و برای آن که خبرش را باورپذیر کند تصویری از شعر دیگری از شهریار را که در گنجور بوده و هست ضمیمه کرده، طوری که مخاطبش فکر میکند او تصویری از شعر حذف شده از شهریار را گذاشته است (این اگر اسمش بدجنسی و کلاهبرداری و شرارت و شیطنت نیست پس چیست؟). پیروان دغدغهمند و خوشباور که هیچکدام حال آن را ندارند که بروند ببینند آیا آن شعر در عکس واقعاً سرجایش هست یا نه، همان ملت همیشه حاضر در صحنهای هستند که بر سر بساط خالی کردن عصبانیت و عقدههای جمع شده حاضر میشوند تا دستهجمعی و به نوبت مشتهای محکمشان را بر دهان بدخواهان شاعر بزرگ آذربایجان بکوبند!
حالا اصل ماجرا چیست؟ آن شعر (شعر در متن و نه شعر در عکس) هم در گنجور نبوده، نه این بار به خاطر آن که از شهریار نیست که هست. بلکه به خاطر آن که از ابتدا از شهریار گزیدهای از اشعار شهریار و نه همهٔ آنها در گنجور در دسترس بوده (بر این گزیده بودن در عنوان بخش گزیدهٔ غزلیات شهریار و حتی نشانی اینترنتی آن تأکیده شده بوده) و شعری که دوست شیطان ما دنبالش میگشته جزء آن شعرهایی بوده که از اول در گنجور نبوده و این جویندهٔ سرودههای شهریار چون آن را در گنجور نیافته تعبیر به حذف کرده یا نمیدانم تصور کرده به نوعی با متهم و حمله کردن میتواند باعث شود شعرهای دیگر شهریار هم در گنجور در دسترس قرار بگیرد (من خودم هم همچنان که مشخص است از درک انگیزههای این دوستان عاجز میشوم و نظریههایی که ارائه میکنم میتوانند دور از واقعیت باشد کما این که در این مورد به این نتیجه رسیدم که بسیاری از این دوستان برداشتشان از واژهٔ حذف این نیست که میبایست چیزی باشد و بعداً حذف بشود بلکه آن است که این که چیزی از اول اگر نبوده خوب، حذف شده).
برای آن دسته از دوستان که به حق دوست دارند به ادعاهای من در مورد حذف نشدن اشعار از گنجور به چشم تردید نگاه کنند ولی توانایی و سواد فنی کافی را دارند آرشیو اینترنت منبع خوبی برای تحقیق راجع به این قضیه است.
در کنار اینها دستهٔ بزرگتری هم هستند که من خودم هم حتی با آنها همذاتپنداری میکنم. داستان اینجاست که ما همگی بندهٔ عادت و غلام رایحهٔ خوشبوی آشنایی هستیم. آشنایی و علاقهٔ ما به ادبیات فارسی نیز بیشتر ریشه در شنیدههای شفاهیمان از پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ و معلم و پیر و مرادمان دارد و ابیات معروف شاعران بزرگ فارسیزبان را از زبان همینها شنیدهایم. اما وقتی همان شعرها را میجوییم در گنجور آنها را به شکل دیگری مییابیم. شکلی که معمولاً به نظر ناآشنا، حتی زشت و ناخوشایند و البته نادرست میآید. آشناییزدایی گنجور ما را عصبانی میکند و وقتی به دنبال دلیل میگردیم باز به همان خانهٔ اول برمیگردیم که کسی (گنجور؟) آن را عوض کرده، عوض که نه تحریف (در اینجا لازم است یادآوری کنم که گنجور غلط تایپی و املایی زیاد دارد و موضوع بحث من اینجا آن دسته از تفاوتهایی است که از این جنس نیست).
آیا از خودمان میپرسیم که چرا گنجور باید چنین کاری بکند؟ آیا به فرض اگر مثل همهجا اینجا هم پای حکومت و مذهب در میان باشد این که به جای «یار» نوشته باشد «دوست» از این که شعر پیامی ضدحکومتی یا ضدمذهبی را برساند جلوگیری میکرده؟ من گاهی فکر میکنم چون این دوستان از لفظ «تحریف» استفاده میکنند این ایده را دارند که همچنان که عوض کردن لفظ قرآن بدون منطق خاصی فقط به قصد تحریف میتواند انجام شود، عوض کردن لفظ اشعار هم منطق نمیخواهد. چنان که انگار پیشتر کسی ادعا کرده که متن اشعار هم به قدرت خدا بیتغییر خواهد ماند و حالا یک از خدا بیخبری قصد نقض وعدهٔ الهی را دارد!
من پیشتر تلاش کردهام در قالب پاسخ به این پرسش در گنجور این قضیه را توضیح بدهم و باز کنم و کسانی را که این برایشان سؤال است به همان نوشته ارجاع میدهم.
این مسائل و سؤالات برای ما که مردمی همیشه مشکوک به توطئه هستیم پیش میآید و احتمالاً طبیعی است.
القصه، خواستم یک بار جایی توضیح داده باشم که علت آن که تلاش نمیکنم با این اتهامات به طور جدی به مجادله برخیزم چیست و مطلبی نوشته باشم که نوشتنش گواهی باشد بر آن که حرف نزدنم راجع به آن اتهامات دلیل و سند درستی و تأیید آنها نیست. هر چند این احتمال را میدهم که اتفاقاً همین نوشته جاذب این دست اتهامات و نوشتهجات بیاساس باشد و کسانی از نظرات آن برای تکرار همانها استفاده کنند.
اگر از زبان متن بوی تفرعن و همیشهخودحقبهجانبپنداری به مشام میرسد بر نویسندهاش ببخشایید و آن را نادیده بگیرید.
شاد و پیروز باشید!