چندی پیش استاد گرامی جناب آقای سهراب صمصامی با گنجور تماس گرفتند و فرمودند:
مسؤول محترم سایت گنجور
با سلام
ضمن تحسین از کار شما در ایجاد پایگاه اطلاعاتی بسیار معتبر گنجور مطلبی را به اطلاع شما میرسانم و تقاضا دارم در تصحیح آن همکاری فرمایید.
شعر «صبح» را اینجانب در سال ۱۳۴۷سرودم و برای چاپ فرستادم و برای اولین بار سال ۱۳۵۲ در مجله مکتب اسلام شماره ۲ چاپ شد. متأسفانه بنا به دلایلی که مشخص نیست، به اشتباه به آقای گلسرخی نسبت داده شده و در سایتهای دیگر و همچنین سایت شما همین اشتباه تکرار شده. برخی از سایتها سایت شما را به عنوان مأخذ عنوان کردهاند. تا کنون چندین سایت شعر را حذف نموده و یا نویسنده آنرا اصلاح کردهاند. از همکاران سایت گنجور تقاضا دارم که با ارجاع به مدارک ثبت شده آقای گلسرخی در زمان حیات و همچنین آرشیو مجله مکتب اسلام در رفع این اشتباه همکاری فرمایند. در صورت نیاز به اطلاعات بیشتر لطفا با من تماس بگیرید. نشانی مجله مکتب اسلام را همراه با یک کپی از اصل شعر و همچنین چند سایت که تا کنون این اشتباه را رفع نمودهاند برایتان میفرستم شاید به تحقیقات شما کمک کند.
http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/4445/54 (مجله مکتب اسلام که این شعر برای اولین بار در آن به چاپ رسید) …
پیشاپیش از همکاری شما سپاسگزارم.
سهراب صمصامی
ضمن عذرخواهی از استاد گرامی، جهت رفع این اشکال، -از آنجا که حذف شعر ممکن بود باعث سوء تفاهم شود- مجموعهٔ اشعار خسرو گلسرخی با اضافه شدن توضیحی در این باره بهروزرسانی شد:
این مطلب در نسخهٔ epub اشعار نیز که به تازگی در دسترس قرار گرفته است انعکاس یافت.
انعکاس این تغییر در نسخهٔ کامل گنجور رومیزی و ساغر و برنامههای وابستهٔ دیگر نیاز به زمان دارد که به مرور انجام خواهد شد.
با هم این شعر زیبا را مرور میکنیم:
صبح … (سرودهٔ سهراب صمصامی)
دگر صبح است و پایان شب تار است
دگر صبح است و بیداری سزاوار است
دگر خورشید از پشت بلندی ها نمودار است
دگر صبح است …
دگر از سوز و سرمای شب تاریک ، تن هامان نمی لرزد
دگر افسرده طفل ِ پابرهنه ، از زبان مار در شب ها نمی ترسد
دگر شمع امید ما چو خورشیدی نمایان است
دگر صبح است …
کنون شب زنده داران صبح گردیده ،
نخوابید ، جنگ در پیش است .
کنون ای رهروان حق ، شبِ تاریک معدوم است
سفیدی حاکم و در دادگاهش هر سیاهی خرد و محکوم است .
کنون باید که برخیزیم و خون دشمنان تا پای جان ریزیم
دگر وقت قیام است و قیامی بر علیه دشمنان است
سزای ِ حق کُشان در چوبه ی دار است
و ما باید که برخیزیم
دگر صبح است …
چُنان کاوه درفش کاویانی را به روی ِ دوش اندازیم
جهان ِ ظلم را از ریشه سوزانده ، جهان دیگری سازیم
دگر صبح است …
دگر صبح است و مردم را کنون برخاستن شاید ،
نهال ِ دشمنان را تیغ ها باید
که از بُن بشکند ، نابودشان سازد …
اگر گرگی نظر دارد که میشی را بیازارد ،
قَوی چوپان بباید نیش او بندد
اگر غفلت کند او خود گنه کار است
دگر صبح است …
دگر هر شخص بیکاری در این دنیای ِ ما خوار است
و این افسردگی ، ناراحتی ، عار است
دگر صبح است و ما باید برافروزیم آتش را ،
بسوزانیم دشمن را ،
که شاید هَمرَه ِ دودش رَود بر آسمان شیطان
و یا همراه بادی او شَود دور از زمین ها .
دگر صبح است …
دگر روز ِ تبه کاران به مثل نیمه شب تار است …