تقدیر از «دیگران»

در صحبت از گنجور هر جا بحثش مطرح بوده من -سازنده و گردانندهٔ گنجور- تلاش کرده‌ام آن را بزرگتر از آنچه هست جلوه ندهم. تعبیر «لنگه کفش کهنه در بیابان» به نظرم تعبیر برازنده‌ایست: «آنچه باید باشد» خیلی فراتر از این چیزی است که نامش گنجور است اما متأسفانه در این بیابان جز این لنگه کفش کهنه چیزی نیست که کارراه‌انداز باشد.

اما اگر قرار به ارزیابی باشد نباید این تعابیر مخاطب را به اشتباه بیندازد. از نگاه بیرونی* گنجور کار و پروژهٔ بزرگی است. خیلی بزرگتر از آن که -جدای از مشارکتهای کاربران- ساخت زیرساخت نرم‌افزاری آن خروجی کار هرازگاهی و پاره‌وقت یک نفر بدون بودجه و امکانات مالی یا حتی یک شرکت متوسط با بودجهٔ معقول و چند نفر نیروی انسانی متخصص تمام‌وقت باشد. بزرگ در این حد که اگر روزی اراده کنند و با تکیه بر دریای بی‌ساحل بودجه‌ها و «همت»های حکومتی و دولتی بخواهند رقیب یا جایگزین آن را بسازند به نظر من -با این سابقه‌ای که از پیشبرد پروژه‌های نرم‌افزاری به اصطلاح «ملی» دیده‌ایم- قطعاً نمی‌توانند!

* از نگاه بیرونی تعبیری است که برای تغییر نقش از عامل به ناظر به کار می‌برم: فرض می‌کنم من سازندهٔ گنجور نیستم و مثلاً همانطور که سازندهٔ به فرض دیجیکالا نیستم از بیرون آن را برانداز و بررسی می‌کنم که اگر قرار به ساخت نمونه‌ای مشابه آن با کیفیت مشابه باشد چقدر کار می‌برد.

بگذارید مروری بکنم بر آنچه گنجور را -به نظر من- از هر چه مشابه آن فرض می‌شود متمایز می‌کند:

  • گنجور در کنار یک سایت اینترنتی یک ابزار ویرایشی بازمتن به نام گنجور رومیزی دارد. این ابزار در کنار کارکرد اصلی آن -که فراهم آوردن دسترسی آفلاین به محتوای گنجور باشد- امکان مشارکت کاربران را در گسترش محتوای گنجور فراهم می‌آورد. گنجور برای ورود اطلاعات و همچنین ایجاد خروجی در قالب گنجور رومیزی برنامه‌نویسی شده و این ترکیب امکان آن را می‌دهد که کاربران علاقمند بتوانند به نحو مؤثری در گسترش محتوای گنجور مشارکت کنند. ساخت این ابزار سالها طول کشیده و هر چند از لحاظ طراحی نرم‌افزاری می‌تواند آماج انتقادها باشد «کار می‌کند» و کارهایی می‌کند که عموم نرم‌افزارهای بهترطراحی‌شدهٔ مشتق از آن هنوز نمی‌کنند.
  • مجموعهٔ بزرگی از اَبَرداده‌هایی که در گنجور وجود دارد در هیچ جای دیگری در دسترس نیست. مسئله آن است که برخلاف متون گنجور که به گواهی آمار منابع گنجور تا حد زیادی مرهون و مدیون کارهای خارج از گنجور است این ابرداده‌ها عموماً در خود گنجور ایجاد شده‌اند. نمونه‌اش وزنیابی گنجور است که حداقل برای هفتصدهزار بیت گنجور به شکل دستی و توسط خود من انجام شده و بعد از آن نیز در کنار استفاده از ابزار ارائه شده توسط پایگاه سرود به طور مداوم توسط کاربران گنجور در حال گسترش یا تصحیح بوده است. به همین ترتیب ابرداده‌هایی همچون ترانه‌های مرتبط با اشعار، تصاویر صفحات نسخه‌های خطی و چاپی مرتبط شده با تک تک اشعار، اشعار مرتبط (مشق شعر مکان‌های جغرافیایی و … عموماً به شکل دستی و با مشارکت صدها کاربر گنجور و در گنجور جمع‌آوری شده‌اند. ایجاد زیرساختهای لازم برای جمع‌آوری هر کدام از این ابرداده‌ها از لحاظ تعریف و پیاده‌سازی معادل یک پروژهٔ بزرگ مستقل در حوزه‌های علوم انسانی و فرهنگ و ادبیات است که بعضاً هر از گاهی خبر بهره‌برداری از آنها در رسانه‌ها منتشر می‌شود و پس از مدتی نسخهٔ عملیاتی آنها از دسترس خارج می‌شود (یا از همان آغاز هم خروجی آنها برای عموم در دسترس و قابل استفاده نیست). نکتهٔ دیگری که در این مورد وجود دارد آن است که بر خلاف زیرساخت انتشار متون گنجور که پیش از آن مشابه آن در نرم‌افزارهای چندرسانه‌ای مثل درج وجود داشته و گنجور هم با کپی ایده‌های آنها ایجاد شده هیچکدام از ایده‌های پیاده‌سازی شده بر اساس این ابرداده‌ها پیشتر مشابهی نداشته‌اند و کارهای اصیل و اوریجینالی هستند که عموم آنها در مقیاس جهانی نیز فکر می‌کنم مشابه نداشته باشند. به عنوان نمونه تصاویر نسخه‌های خطی پیش از این در سایتهای موزه‌ها و کتابخانه‌های دیجیتال در دسترس بوده‌اند. اما چه کسانی سراغ آنها می‌رفتند؟ آنهایی که به طور ویژه علاقمند به نسخه‌های خطی بوده‌اند. گنجور این امکان را فراهم کرده که مخاطب عام با تکیه بر جستجوی متن داخل این نسخه‌ها را ببیند و از آنها لذت ببرد و باید مخاطب این نوشته بداند که لینک کردن هزاران صفحه از این نسخه‌های خطی و چاپی به شکل دستی و با صرف صدها ساعت کار عمدتاً توسط گردانندهٔ گنجور انجام شده است.
  • گنجور هیچگاه بودجه و امکانات مالی در اختیار نداشته. همین کمبود باعث شده که با راهکارهای خلاقانه و با هزینه‌کرد اندک کارهایی را انجام دهد که انجام آنها در شرایط معقول نیازمند هزینه‌کرد مبالغ سنگینی می‌بود. مثلاً اضافه کردن روخوانی اشعار در وضعیت عادی نیازمند خرید حق نشر روخوانی‌های ضبط شده توسط ناشران می‌بود. گنجور با فراهم کردن ابزارهای انتشار برای عموم علاقمندان و ملزم کردن آنها به انتشار آزاد روخوانی‌های خود (طبق این دستورالعمل) نبود منابع مالی خود را پوشش داده است. در کنار آن ذخیره‌سازی و فرایند انتشار این روخوانی‌ها از نظر نرم‌افزاری و زیرساخت هزینه‌بر و گران‌قیمت است که گنجور با ایجاد ابزارهای نرم‌افزاری و استفادهٔ مقتصدانه از امکانات ارزانقیمت آن را ممکن کرده است. نمونه کاری که در نسکبان شده در این زمینه می‌تواند شاهکار محسوب شود: نگهداری بیش از سی هزار متن PDF به همراه تصاویر پیش‌نمایش تمام صفحات و متون OCR شده که در تمام مراحل تولید از جمع‌آوری و پردازش اطلاعات گرفته تا پیاده‌سازی رابط کاربری نهایی یک پروژهٔ سنگین و شاید نشدنی محسوب می‌شده است. البته جستجو در این حجم عظیم از منابع نیازمند امکانات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری فوق‌العاده قوی‌تری است که چون فراهم نشده در حال حاضر کاربر برای هر جستجو در نسکبان مجبور است دقایقی منتظر بماند.
  • گنجور داده‌ها و سورس‌کدهای خود را به طور کامل منتشر کرده و امکان استخراج تمامی ابرداده‌های خود را از طریق API فراهم آورده است. این به آن معناست که گنجور نه تنها انحصاری در حوزهٔ کاری خود ایجاد نکرده بلکه تمامی نیازمندیها و پیش‌نیازهای انجام پروژه‌های مشابه را بدون محدودیت در اختیار علاقمندان گذاشته است. خروجی این تصمیم و این کار تعداد زیادی برنامه و کار مستقل است که بر اساس کارهایی انجام شده‌اند که در گنجور انجام شده است. و برخورد من با این پروژه‌ها آن بوده که در صورت اطلاع از وجود آنها و حائز بودن شرایطی مثل بازمتن یا رایگان بودن کار آنها را در تازه‌های گنجور معرفی کرده‌ام یا با گذاشتن بنرهای تبلیغاتی زیر صفحات گنجور مخاطبانشان را به سوی آنها سوق داده‌ام. اما مهمترین کارکرد انتشار بازمتن داده‌ها و کد گنجور تضمین اثرگذاری آن در آینده‌ای است که ممکن است گنجور به شکل فعلی آن دیگر در دسترس نباشد.
  • اگر چه گنجور برای ارضای کنجکاویهای شخصی سازندهٔ آن در زمینهٔ ادبیات ساخته شده اما این کنجکاوی‌ها با کنجکاوی‌های هزاران نفر دیگر مشترک بوده است. کاربران و بازدیدکنندگان گنجور هزاران ساعت روی بهبود و تصحیح و افزودن محتوا به آن وقت گذاشته‌اند. آنها در تأمین نیازهای مالی آن شریک شده‌اند و به بقای آن کمک کرده‌اند. سرمایهٔ اجتماعی گنجور که با شریک شدن در آن به انحای مختلف فراهم شده از ثروتهایی است که در زمانی طولانی به دست آمده و دستیابی به مشابه آن لزوماً برای کارهای همراستا و هم‌ارز از لحاظ فنی با صرف هزینه حاصل نمی‌شود. هم‌اینک هر کسی که جای خالی اثری کهن را در عرصهٔ اینترنت احساس می‌کند و تصمیم می‌گیرد با صرف زمان و هزینهٔ شخصی آن را در دسترس بگذارد ابزارهای فنی و دسترسی به خیل مخاطبان گنجور انجام چنین کاری را میسر می‌کند. در انتشار آثار نیز در گنجور نه روی زبان و نه روی محتوا محدودیتی قائل نشدیم و همچون آثار فارسی، آثار ترکی، عربی، کردی و زبانهای محلی متعلق به عرصهٔ فرهنگی ایران را به حق از خود دانسته‌ایم. تلاش کرده‌ایم درگیر بحثهای قومیتی و مذهبی نشویم و میراث فرهنگی و زبانی کهن ایرانی را فارغ از قضاوتی که روی محتوای آنها می‌شود بدون دستبرد و حذف همانطور که در دسترس گنجور قرار گرفته منتشر کنیم.
  • گنجور ثروتهای فنی دیگری نیز دارد: رتبهٔ آن در موتورهای جستجو آرزوی هر کارشناس بهینه‌سازی سایت یا SEO است. موتورهای هوش مصنوعی نیز به آن به عنوان یک مرجع معتبر نگاه می‌کنند و در پاسخ به سؤالات مرتبط پیاپی به آن ارجاع می‌دهند. این ثروتها سوق‌دهندهٔ خیل روزانه نیم‌میلیونی بازدید آن است که می‌تواند در یک پروژهٔ سودگرا تبدیل به درآمدی بالا و پایدار شود (که گنجور به دنبال آن نبوده و نیست).
  • در عرصهٔ جهانی بررسی و مقایسه با آنچه برای زبانها و فرهنگهای مشابه ما شده نیز معنادار است. پروژه‌هایی که یا با اهداف تجاری و با محدودیت برای کاربران رایگان خود ایجاد شده‌اند (مثل سایت رکته یا ریخته برای شعر اردو) و یا به پشتوانهٔ مالی شرکتها و دولتها در قالب پروژه‌ها یا شرکتهای ناسودبر اما بودجه‌بر تأسیس شده‌اند و اداره می‌شوند (مثل سایت الدیوان برای شعر عربی که به پشتوانهٔ مالی گروه فالکون کشور عربستان متکی بوده است) و البته از لحاظ امکانات فنی با وجود امکانات مالی هیچگاه در حد گنجور نبوده‌اند.

این فهرست را می‌توانم ادامه بدهم و در ادامه ابزارهای ریز و درشت گنجور و همینطور پروژه‌های متعددی که با و بدون مشارکت کاربران در آن انجام شده را مطرح کنم. اما هدف اصلی این نوشته این نیست.

گنجور از ابتدای ایجاد پروژه‌ای ناسودبر بوده و به دنبال کسب درآمد نبوده است. دلیل اصلی این موضوع آن بود که فعالیت تجاری و سودبری مالی را برای آن قیدی می‌دیدم که امکان کنترل آن را به حکومتی که به انتشار محتوا حساس است می‌دهد و نمی‌خواستم با وابسته شدن رزق خودم و احتمالاً جمعی دیگر به آن آزادی خلاصی از قیود آن را -زمانی که کنترلگر بخواهد آن را مطابق امیال مدیران دارای سلیقهٔ متفاوت خود کنترل کند- از دست بدهم.

اما این نبوده که دست حمایت از آن را حتی از سوی نهاد دولتی و حکومتی پس بزنم چون به نظرم این حق آنها بوده که به این طریق نشان بدهند حامی فرهنگ و ادبیات ایران‌زمین هستند.

و تصور می‌کنید تا به حال چند بار این حمایتها شامل گنجور شده است؟

در طول هجده سال موجودیت گنجور جمعاً شاید ۴ بار (دست بالا)، اول بارش در قالب جشنواره‌ای که آنقدر جایزه‌بگیر داشت که فرصت نشد نام گنجور بر زبان مجری مراسم جاری شود و جایزهٔ مالی وعده داده شدهٔ آن هم نیاز به مراجعه و پیگیری داشت که من اهلش نبودم (در خبری که بعداً روی خبرگزاری فارس دربارهٔ آن گذاشته شد نام گنجور را با غلط املایی ثبت کردند). بار بعدی در جشنواره‌ای دیگر رتبهٔ دوم یا سوم را پس از کارهای دیگری به گنجور داده بودند (و البته گویا خود دوستان گنجور را در آن شرکت داده بودند و زحمتی را که می‌بایست خود من می‌کشیدم خودشان متقبل شده بودند). می‌توانم حضور در تداکس دانشگاه سبزوار را هم از این نوع حساب کنم هر چند آن حضور را مرهون دانشجویان و اساتید آن دانشگاه هستم و بار آخر نیز در رویدادی برگزار شده از سوی حوزهٔ هنری که در آن هم گنجور تقدیرشدهٔ فرعی مراسم بود.

برای حکومتی که بنیان آن بر مذهب و به نوعی فرهنگ بنا نهاده شده و احتمالاً بر همین مبنا بخش بزرگی از بودجهٔ آن صرف نهادهایی از این جنس می‌شود (که در مقام مقایسه حتی در عرصه‌هایی که مستقیماً در آن فعال بوده‌اند دستاوردهای متمایزی نداشته‌اند) این که موجودیت گنجور انقدر نادیده گرفته شود چه دلیل و چه معنایی دارد؟

در طول رویداد اخیری که در آن از گنجور تقدیر شد استادی ضمن بیانات خود و در اشاره به اشعار ضعیف و تمسخربرانگیز منتشر شده توسط یکی از مقامات عنوان کردند که چرا باید «دیگران» این نقایص و ضعفها را گوشزد کنند؟ «دیگران»! دیگرانی که نه در خارج از ایران سکونت داشتند و نه حتی به صوت آشکارا در صف مخالفان بودند، بعضاً حتی در صف مدافعان قرار دارند. اما «دیگران» بودند.

نکته به نظرم شاید همینجا بوده باشد. من تا به حال این نادیده گرفته شدن‌ها را بیشتر حاصل آن می‌دیدم که عموم تصمیم‌گیرندگان و مدیران مجموعه‌ها و نهادهای مرتبط در واقع «غیرمرتبط»ند. آنها به روال ناشایسته‌سالاری حاکم بر نهادها به جای آن که با کار در این عرصه‌ها به این موقعیتها رسیده باشند، موقعیتهایشان را از سر سفرهٔ محفلهای خودی و خودمانی برداشته‌اند، نشانه‌اش آن که عموماً فارغ از تخصص لازم برای مدیریت نهادی که بر آن مدیر شده‌اند به وضوح لباس متفاوتی بر تن دارند. از این جهت در ندیدن آنچه باید ببینند حرجی بر آنها نیست. خصوصاً آن که «تا نگرید طفل کی جوشد لبن؟». وقتی درخواستی برای دیده شدن و التفات دریافت نشده چرا باید ببینند؟ حتی اگر آنچه را ندیده‌اند به نوعی بزرگترین پروژهٔ ادبی و فرهنگی بیست سال اخیر بوده باشد.

این نیست که آن نباشد ولی فقط آن هم نیست. بخشی از این دیده نشدن‌ها حاصل «دیگران» پنداشتن امثال ماهاست. دیگرانی که برای انجام کارهایشان تأییدیه نگرفته‌اند و محتاج تأیید و تصویب بودجه نیستند. در نهایت هم نیاز ندارند که برای انتشار نتایج خرده‌کارهایشان «جشن رونمایی» برگزار کنند و برای اطلاع‌رسانی و تبلیغ فعالیتهایشان رسانه‌های «ملی» را به خدمت بگیرند. از نگاه بیرونی* این «دیگران» آدمهای امنی نیستند. استقلال و عدم وابستگی خطرناک است. هر آن ممکن است این «دیگران» ساکت و مرموز و بی‌غوغا به صف فریادزنندگان پرغوغا بپیوندند و آن وقت هر کسی که آنها را برکشیده باشد مسئول عواقب ناشی از برکشیده شدن آنها خواهد بود.

این نوشته را نه به عنوان گلایه بلکه بیشتر به عنوان توجیه برای آنهایی می‌نویسم که این معدود حضورهای گنجور را در رویدادهای برگزار شده از سوی نهادها را برنمی‌تابند. خواستم مطرح کنم که حضور انگشت‌شمار گنجور حتی به عنوان تقدیرشدهٔ فرعی در این رویدادها به نوعی به رسمیت شناختن حقی است که این نهادها دارند تا از فعالیتهای فرهنگی و ادبی حمایت کنند. پس زدن آنها توجیه‌کنندهٔ کم‌کاری آنهاست و فارغ از اختلافات عقیدتی می‌بایست زمانی که در این مجموعه‌ها کسی تصمیم شجاعانه‌ای برای تأیید موجودیت آن «دیگران» گرفته نباید پشت آنها را خالی کرد و آنها را در برابر مدیرانشان که احتمالاً جور دیگری فکر می‌کنند ضایع و کم‌قدر کرد. راه امن‌تر برای این نهادها آن است که منتظر بمانند تا این «دیگران» از عرصهٔ حیات حذف شوند و آن وقت -زمانی که قطعاً استقلال فکری و عملی آنها خطری بالقوه محسوب نمی‌شد- بارها و بارها در همایش‌ها و رسانه‌ها قدرنادیدگی آنها را در دوران زندگانی جبران کرد.

در نهایت هدف دیگری که از طرح گلایه‌وار این کم‌توجهی به گنجور داشتم آن بود که نشان بدهم وقتی گنجور با این ابعاد اینطور قدرنادیده می‌ماند حساب کار آن پروژه‌های متکی به زحمات یک یا چند نفر را بکنید که زمینه‌ای کاملاً تخصصی و کم‌مخاطب مثل زبان و لهجه و ادبیات و آداب و رسوم محلی منطقه‌ای کم‌جمعیت را برای کارشان برگزیده‌اند و عموماً تنها با تکیه بر همت و تلاش شخصی آنها را پیش می‌برند.

شاید اگر تصمیم‌گیرندگان و مدیرانمان آدمهای باهوش‌تری بودند متوجه می‌شدند که آنچه ایران را برای جهانیان جالب توجه می‌کند پشتوانهٔ تاریخی و فرهنگی آن است نه ویژگی‌ها و توانمندیهای دیگری که مشابهش را دیگران عموماً بهتر و بیشتر از ما دارند و درک این حقیقت می‌توانست باعث شود که کارهای بزرگ و کوچک مستقل در این عرصه قدرنادیده و حمایت‌نشده نمانند.

7 فکر می‌کنند “تقدیر از «دیگران»

  1. سهیل قاسمی

    لایق‌ترینی حمیدرضا محمدی
    و یکی از بزرگ‌ترین‌ها که می‌شناسم.
    به دوستی با تو افتخار می‌کنم. تداوم، پیوستگی، هوش و سواد…
    و مناعت طبع‌ات…
    بسیار از تو آموخته‌ام. و عمده‌ی هویت فرهنگی خودم را از سایت گنجور تو دارم.
    چنین متنی از تو ندیده‌بودم. خار از دل من در آورد این یادداشت تو.
    همیشه باش

    1. امیر اثنی عشری

      درود بر جناب محمدی
      شما یک تنه کار بزرگی کردید و “کسی بزرگ نگردد مگر ز کار بزرگ”. گر چه قضاوت های شتابزده دیگران آرامش فکر آدمی را می‌خراشد اما آنهایی که گفت‌وگوی انتقادی از کار دیگران را پیشه خود کرده اند در حکم آنانی هستند که به قول پروین تمام عمر از بی عملی نشستند و فقط حرف زدند:

      به کار خویش نپرداختیم، نوبت کار
      تمام عمر نشستیم و گفتگو کردیم…

      مردم ایران و فرهنگ ایران قدر چون شمایانی را می‌داند گرچه دیر و دور…

  2. حجت الله عباسی

    درود جناب مهندس محمدی عزیز
    غمناک نباید بود از طعنِ حسود ای دل
    شاید که چو وابینی خیرِ تو در این باشد

    این جماعت را خیلی خوب می شناسیم. هرکجا سروی بروید، تبر در دست به قطع آن اقدام می کنند تا در این باغ که دارد خارستان می شود هیچ سروی نباشد تا سایه اش آنها را در زیر بگیرد.
    خوشحال باشید که حد و اندازه شما آن قدر هست که این جماعت احساس خطر کنند.
    نه ایران برایشان مهم است نه فرهنگ و ادب و هنر.
    در هر حال هرکس بزرگ شد باید هزینه اش را هم بپردازد
    ناچار هر که صاحب روی نکو بود
    هر جا که بگذرد همه چشمی در او بود
    ای گل تو نیز شوخی بلبل معاف دار
    کان جا که رنگ و بوی بود گفت و گو بود

  3. مریم فقیهی کیا

    درود جناب محمدی عزیز

    تعداد زیادی از همکاران و کاربران گنجور، به علت عشق ورزیدن به زبان فارسی و هویت ایرانی است که با گنجور همکاری می‌کنند که اگر سایت گنجور هم مانند پروژه‌های سفارشی کذایی بود قطعا چنین مشارکت‌هایی صورت نمی‌گرفت. استقلال فکری و عملی شما بدون چشم‌داشت مالی، این سرمایه‌های مردمی رو جذب کرده. پر توان باشید.

    با آرزوی موفقیت روزافزون برای گنجور
    آینده روشن است.

  4. فاطمه زندی

    مردی چنان حمیدرضای محمدی
    آزرده شد ز گردش این گنبد دغل

    آن کس که حرف کم زد و بسیار کار کرد
    کم دید مهر یاوه‌درایان بی‌عمل

    یا رب، خودت به هر دو جهان اجر او بده
    چون جانشین توست درین کار بی‌مثَل

                       (از رضا خبازها)

    جناب محمدی گرامی
    شما را به‌عنوان یکی از به‌کارآمده‌ترین و ارزشمندترین فرزندان این خاک اسطوره‌خیز دوست دارم. خدمت بی‌نظیری که شما به فرهنگ و ادب ایران کردید مؤسسات بزرگ دولتی با بودجه‌های کلان نکردند.
    ایران را همیشه عشق و هوشمندی و ازخودگذشتگی چنین فرزندانی زنده نگه داشته است و می‌دارد. اگر یاری‌تان می‌کردند، کار آسان‌تر بود و قطعاً بهتر پیش می‌رفت، ولی بدون حمایت دولتی هم کم حماسه‌ای نیافریده‌اید و متأسفانه حماسه‌سازان ما معمولاً تنها بوده‌اند و هستند.
    کم‌توجهی‌ها انکار کار نامدار شما نمی‌شود. نمی‌توان به ادبیات و فرهنگ علاقه‌ای داشت و مدیون شما نشد. امیدوارم جز خوشی نبینید و قدر شما و شاهکار ارجمندتان هم بیش از پیش دانسته‌ شود.

    شاد باش و دیر زی
    ارادتمندتان فاطمه زندی

  5. خسروی

    سلام و درود بر حمیدرضا
    گذرم اینجا افتاد یاد ایام کردم، گفتم سلامی عرض کنم.
    شما که الحمدلله تا الان کار رو جلو بردی، ادامه ش هم به همین صورت برو. دنبال حمایتهای دولتی هم نباش. هر شرکت یا شخصی بره دنبال تسهیلات و حمایت های دولتی، اگر آلوده نشه، ضعیف میشه. ایران و خارج هم نداره.
    ان شاءالله موفق باشی

پاسخ دادن به سهیل قاسمی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.